رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني

به خبرنامه جامع تخصصي سينماي جهان خوش آمديد.

رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني

۲۷ بازديد

شايد تمدني را نتوان يافت كه در ايجاد وظيفه اصلي دولت ها به ايجاد و قابليت اطمينان تمدن ها اعتقاد نداشته باشد. از لحاظ تاريخي ، بخش مهمي از گزارش تمدن ها معطوف به ورود دولت به حوزه آن تمدن است. نمي توان انكار كرد كه دولت يكي از م keyلفه هاي اصلي هر تمدن …

سايت مرجع :
رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني

رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني https://local-news.ir/رابطه-حكومت-و-تمدن-اخبار-استاني/ اخبار استاني Sun, 07 Mar 2021 21:34:00 0000 عمومي https://local-news.ir/رابطه-حكومت-و-تمدن-اخبار-استاني/

شايد تمدني را نتوان يافت كه در ايجاد وظيفه اصلي دولت ها به ايجاد و قابليت اطمينان تمدن ها اعتقاد نداشته باشد. از لحاظ تاريخي ، بخش مهمي از گزارش تمدن ها معطوف به ورود دولت به حوزه آن تمدن است. نمي توان انكار كرد كه دولت يكي از م keyلفه هاي اصلي هر تمدن …

سايت مرجع :
رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني

شايد تمدني را نتوان يافت كه در ايجاد وظيفه اصلي دولت ها به ايجاد و قابليت اطمينان تمدن ها اعتقاد نداشته باشد. از لحاظ تاريخي ، بخش مهمي از گزارش تمدن ها معطوف به ورود دولت به حوزه آن تمدن است. نمي توان انكار كرد كه دولت يكي از م keyلفه هاي اصلي هر تمدن است ، اما همگوني دولت و تمدن تجربيات گرانبهاي انسان امروز ، به ويژه مسلمانان را از ساير تمدن ها ، به ويژه تمدن اسلامي سابق ، دور مي كند. دولت تنها يكي از دستاوردهاي نرم يك تمدن است و ذات مولد تمدن پايه و اساس ايده هاي آن است. توجه به اين مسئله به ما اين امكان را مي دهد كه ضمن حفظ هويت جامعه اسلامي خود ، بازخواني تمدن باستان اسلامي را ضروري بدانيم.

مقدمه و بيان مسئله

اگر بخواهيم از بحث دقيق و تخصصي در مورد تعريف تمدن كه براي ارتباطات اوليه در اين بحث كافي است ، اجتناب كنيم ، مي توانيم تمدن را به عنوان يك شرايط اجتماعي تعريف كنيم كه نشان دهنده انباشت توسعه و مرحله كامل بوجود آمده است. يك فرآيند. بخاطر اختصار ، همان تركيب مكمل دو كلمه تجمع رشد ممكن است كافي باشد. البته اين تعريف ابهامات و خلأهاي زيادي دارد و از دقت كافي برخوردار نيست ، اما كافي است منظور ما را از اين بحث نشان دهد. در بحث بعدي و در صورت لزوم ، تعريف دقيق تري ذكر خواهد شد. منظور دولت ، به روشي ساده و به دور از پيچيدگي هاي فكري ، بالاترين سطح سيستم اداره يك جامعه است. بنابراين ، وقتي مي خواهيم در مورد رابطه دولت و تمدن صحبت كنيم ، واقعاً مي خواهيم در مورد رابطه بين بالاترين سطح سيستم دولت در يك جامعه و انباشت توسعه صحبت كنيم.

آيا اين دو نفر يكي هستند؟ آيا دولت به عنوان بالاترين سطح سيستم حكومتي كشور ، تنها عاملي در توسعه و انباشت آن است يا عامل ديگري غير از دولت در اين زمينه فعاليت مي كند؟ بدون شك دولت ها يكي از عوامل اصلي تمدن ها هستند. در متون بررسي نظريه تمدن يا در منابع مربوط به مطالعه عيني و تاريخي تمدن ، صفحات قابل توجهي هميشه به دولت ها اختصاص داده شده است ، بنابراين در نقش دولت در تمدن ترديدي نيست ، اما ميزان انحصار آن و خلق انحصار است. سوال اصلي اين مقاله مي تواند بيان شود: آيا با توجه به موقعيت بسيار بالاي دولت ها در ايجاد و قابليت اطمينان تمدن ها ، آيا مي توان آنها را برابر دانست؟ عواقب هر دو چيست؟ انتخاب براي بحث در مورد اين موضوع نه تنها يك بحث نظري يا تاريخي است ، بلكه بازتاب يكي از مهمترين و چالش برانگيزترين س aboutالات در مورد ارزش تمدن اسلامي امروز و دستاوردهاي تمدنهاي ديگر در جامعه كنوني ما است. ظاهراً يكي از مهمترين اصول م effectiveثر براي پاسخ به اين س ofال كه آيا امكان استفاده از تمدن باستان اسلامي يا تمدنهاي ديگر وجود دارد يا خير ، ريشه در نحوه مطالعه رابطه بين تمدن و حكومت دارد.

همگني دولت و تمدن و پيامدهاي آن

او ممكن است كسي را پيدا نكند كه صريحاً بگويد تمدن و حكومت يكي هستند ، اما مي توان آن را از نوشته هاي موجود به عنوان پيش فرض برخي تمدن ها تفسير كرد ، مانند زماني كه توزيع تمدن ها بر اساس دولت ها و تمدن هاي مبتني بر دولت هاي خوب و بد انجام مي شود ، گويي هيچ تمايزي بين آنها وجود ندارد. بيشتر منابع مربوط به تمدن ايران باستان آن را مطابق دولتهاي وقت ، يعني مادها ، هخامنشيان ، سلوكيان ، اشكانيان و ساسانيان ، يعني سلسله هاي حاكم سازماندهي كرده اند. دوره تمدن تمدن اسلامي در بسياري از منابع يكسان است و براساس ميثاق نبوي ، عهد خلافت ، متن اموي ، عباسي و عهد عثماني است. قضاوتهاي معمول در مورد تمدن غرب و تمدن اسلامي معمولاً همين نكته را نشان مي دهد ، يعني ملاك بي ارزش شدن تمدن باستان اسلامي اين بود كه اين زمان تسلط دولتهاي اطراف و غاصب بوده است. اين ديدگاه كه خواستار تعميم تحريفات توسط دولتها به ساير عناصر تمدن است ، براي تعدادي از ملاحظات ، از جمله مهمترين پيامدهاي تمدن اسلامي ، پيامدهايي دارد:

بي اعتبار كردن ارزش تمدن اسلامي سابق براي غصب دولت يا فساد حكومتي از آنجا كه مكتب اهل بيت (عليهم السلام) پايگاه هاي ويژه اي براي مشروعيت بخشيدن به دولت ها و عدم استفاده از آن براي اكثريت قريب به اتفاق دولت ها ، به ويژه خلافت دارد ، اين جمله رايج است . در رسانه هاي ما شنيده مي شود كه دستاوردهاي علمي ، فرهنگي و اجتماعي اوايل اسلام ، مانند دوران بني اميه و عباسي ، به دليل حاكميت غاصبانه و استبدادي اين شايسته توجه نيستند. زمان. بنابراين ، پيشرفت سياسي ، نظامي ، علمي و فرهنگي كه در اين دوره اتفاق افتاده است نبايد مورد تقليد قرار گيرد ، اما همچنين به عنوان يك پديده ارزشمند شناخته نمي شود.

ايجاد شكاف هويتي بين امت اسلامي و گذشته از الزامات طبيعي اين ديدگاه و بطلان ارزش مرگ پيامبر (ص) تاكنون است (به استثناي چند سال خلافت اميرالمومنين علي و چند ماه از خلافت امام حسن) يك گسست است. تمام هويت بين ما و گذشته قابل دفاع ما ، كه عصر نبوي است ، يعني پايان مرگ پيامبر و همه ارزشها ، بوجود مي آيد. آنها ناپديد شده و غيرقابل دسترس شده اند و ناگهان در دهه هاي اخير بار ديگر خود را از حالت پنهان پنهان كرده و دوباره ظاهر شدند. اعتقاد به اين نقض هويت عواقبي دارد كه به هيچ وجه قابل تحقق نيست. يكي از اين ابزارها نكوهش ناكارآمدي و ناتواني پيامبر در ساختن يك جامعه پايدار و پايدار است ، وي معتقد بود كه پيامبر فقط مي تواند جامعه اي بسازد كه يك عمر دوام داشته باشد و پس از آن تا تولد صاحبان آن ناپديد شود. از اين فكر

حذف تجربيات از تاريخ طولاني جامعه شيعه يك درس است. نتيجه سوم اين ديدگاه ، از بين بردن جامعه ما و مشخصاً ايران اسلامي ما است كه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) بنا شده و هست. يك الگوي ديني موثر براي اداره جامعه. اين تمدن بزرگ ، توسط همه تمدن ها ، بزرگترين يا بزرگترين تمدن تاريخ بشر بوده است. امروز ما هيچ مشكلي در جامعه خود نداريم مگر اينكه حداقل يك بار با آن روبرو شويم و تجربه قابل توجهي در برخورد با آن داشته باشيم و حيف است كه اين تجربه را كنار بگذاريم و همه چيز را دوباره امتحان كنيم و متأسفانه اين يك تمرين است كه ما به آن توجه كافي نمي كنيم مراقبت قبلي

همگني دولت و تمدن و پيامدهاي آن

بر خلاف نظر قبلي ، ديدگاه ديگري نيز وجود دارد كه مبتني بر درك اين است كه تمدن چيست ، ضمن پذيرش عميق نگرش و تأثير دولت ها بر تمدن ، كه هر دو برابر نيستند و بنابراين زشتي ها ، ظلم ها و بي ادبي ها را همزمان انتقاد مي كنند . دولت هاي بني اميه ، عباسي و اروپا. دستاوردهاي تمدن آن زمان فراموش نشده و شايسته شناخت و بهره برداري است. اگر چهار ستون اصلي يك تمدن سرمايه سخت و سرمايه نرم و دستاوردهاي سخت و نرم باشد ، دولت تنها بخشي از دستاوردهاي نرم است و به عبارت ديگر ، از اين نظر ، دولت يكي از م componentsلفه هاي تمدن است. اين يكسان نيست و به هيچ وجه تنها عامل ايجاد و زوال تمدن نيست. درست است كه دولت مهمترين و تأثيرگذارترين نهاد اجتماعي است ، اما وقتي ما در مقياس تمدن به دولت نگاه مي كنيم ، دولت به عنوان يك دستاورد روان در كنار م componentsلفه هايي مانند فرهنگ و هنر و علم و زندگي قرار مي گيرد.

مهمترين پيامد برابري بين دولت و تمدن اين است كه دستاوردهاي يك جامعه را در نتيجه ابتكار عمل ، برنامه ريزي و اقدامات افراد درگير در طبقه اصلي آن جامعه ، بلكه دست اندركاران اين جامعه نيز در نظر نمي گيرد. مناطق. فرهنگ ، هنر ، علم و حتي زيست توده. موثر است واضح است كه اين به معناي ناديده گرفتن نفوذ دولت در اين مناطق نيست ، بلكه به معناي برابر دانستن تمدن با دولت است. اگر بخواهيم اين مسئله را با چند مثال روشن كنيم ، مي توانيم نمونه هايي از دستاوردهاي تمدن باستان اسلامي مانند تقدس مسلمانان ، روح پرستش ، علم گرايي ، تسليت و روح تسليت را ذكر كنيم. طبق اين ديدگاه ، اين دستاوردها و ويژگي هاي اسلام امت گذشته نتيجه اقدامات و اقدامات دولت نبوده بلكه ريشه در آموزه هاي اسلامي داشته است. اين بدان معنا نيست كه فعاليتهاي مسلمانان در آن زمان روشهاي يادگيري خداباوري و روشهاي فراگيري علم و ترويج روح پرستش و جهاد با مومنان و تقويت انسجام اجتماعي بوده و دهها مورد از اين دست ، با وجود تجملات و تشريفات و باشكوه ، قابل توجه و خواندني است. اما ساختمانهاي سكولار

من بارها تأكيد مي كنم كه خواستار تجربه اي عميق و عميق از تمدن اسلامي به معناي تطهير دولت نيست ، اما ادعاي اصلي اين است كه اين ارزشهاي تمدن اسلامي ثمرات يك دانه است. كه پيامبر كاشت و برگهاي اين تمدن جوانه زدند. درختچه اي است كه توسط دستان مبارك پيامبر كاشته شده است ، درختي كه به تدريج به درختي بزرگ و پربار و روشهاي غلط مقامات تبديل شد ، حتي اگر به آن درخت آسيب برساند. و يكي از شاخه هاي خود را شكست و شاخه هاي ديگر را در آتش و شاخه هاي ميوه نارس سوزاند. ميوه هاي شاخه هاي ديگر چيده و مسموم شدند ، اما اين درخت در طول تاريخ يادگار پيامبر بوده است و اكنون شكوفه هاي شكوه جديد در همان درخت اسلامي امت تماشايي شده است.

اخرين حرف

پذيرش مباني نابرابري دولت و تفكيك دولت و تمدن به اين معناست كه در حالي كه ما دخالت بالاي دولت ها در پويايي و راكد بودن تمدن ها را مي پذيريم ، مي توانيم تمدن هايي را كه واقع بينانه تر و همدل تر به نظر مي رسند و از دستاوردها بهره مند مي شوند ، دوباره بخوانيم. در مباحث مربوط به تمدن جديد اسلامي ، از اين منظر ، نبايد تصور كرد كه بار مسئوليت تحقق اين تمدن صرفاً بر دوش دولت ها است ، بلكه نخبگان و نخبگان در همه زمينه هاي علمي ، هنري و فرهنگ. آنها مي توانند و بايد كار خود را در آن منطقه انجام دهند. پرداخت كردن اين امر دامنه وسيعي از فعاليتهاي متمدنانه را عليه نخبگان باز مي كند.

در پايان اين بحث ، در پاسخ به س writtenالات مكتوب شركت كنندگان ، به نكات زير نيز اشاره شد: نقش نخبگان و زمينه هاي اجتماعي به عنوان مهمترين عامل غيردولتي در ظهور و سقوط علم و هنر. دولت ، اولويت يا عقب ماندگي فرهنگ و تمدن است. وي دولت را عامل ، تمدن و دولت را بيانگر تمدن و روابط متقابل اين دو مي دانست. وسعت ، معيار انديشه هاي اتحاد تمدن در صورت كنار گذاشتن معيار دولت و كليت دو ديدگاه فوق در مورد رابطه تمدن تمدن غرب با تمدن ساير تمدن هاي شرقي.

* سخنراني هاي حضوري و عملاً در دوره آموزش كوتاه مدت سياست و تمدن

سايت مرجع :
رابطه حكومت و تمدن – اخبار استاني

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.